[صفحه اصلی ]   [ English ]  
بخش‌های اصلی
درباره گروه معارف::
معرفی افراد::
امورآموزشی::
اخبار::
آلبوم تصویری::
اندیشه اساتید::
گزیده فعالیت های دانشجویان::
::




..
کتاب ها و جزوات درسی
..
:: بخش دوم جزوه فلسفه اخلاق ::

  نظریه اخلاق اسلامی:

  

  - شرایط لازم برای یک نظام اخلاقی معقول و مقبول:

  1- انتزاعی دانستن مفاهیم اخلاقی : موضوع قضیه اخلاقی عبارتست از آن دسته از قوانین انتزاعی که بر افعال اختیاری انسان صدق می کند. مثل عدالت ورزی، راست گویی، ستم گری و ....

  محمول قضایای اخلاقی از قبیل مفهوم باید، نباید، خوب، بد و ... در واقع از ضرورت بالقیاس حکایت می کنند و این ها هم انتزاع ذهن ما هستند و جنبه ماهوی ندارند و از واقعیت هایی نیستند که از راه های ادراکات حسی به طور مستقیم حاصل شوند.

  مثلاً عدالت یک ماهیت خارجی و واقعیت عینی و ماهوی نیست بلکه عنوانی است که مثلاً از رعایت حقوق دیگران انتزاع می شود. ظلم، تقوا، فسق و ... هیچ کدام واقعیت های عینی و ماهوی نیستند بلکه ذهن ما با ملاحظه خاص که روی مفاهیم اولیه دارد، این مفاهیم را انتزاع می کند.

  2- اخباری دانستن حقیقت جمله های اخلاقی: مهم ترین بحث در فلسفه اخلاق، مساله انشایی یا اخباری دانستن یا واقع گرایی یا غیر واقع گرایی در اخلاق است. احکام اخلاقی را هر چند می توان به گونه انشایی و در قالب باید و نباید و امر و نهی بیان کرد اما احکام اخلاقی حقیقتاً از سنخ جمله خبری بوده و خبر از واقعیت نفس الامری می دهند و از نظر کاشفیت از واقع هیچ فرقی با احکام و جملات تجربی و ریاضی ندارند. احکام و قضایای اخلاقی نیز قابلیت اتصاف به صدق و کذب دارند.

  3- بدیهی اولی نبودن قضایای اخلاقی: در قضیه اخلاقی اثبات محمول برای موضوع همواره به وسیله یک کبرای کلی حاصل می شود و آن کبرا این است که : انجام دادن فعلی که منجر به نتیجه مطلوب می شود، ضروری است. همانطور که باید از فعلی که منجر به نتیجه نامطلوب می شود، اجتناب کرد.

  احکام اخلاقی خود به خود و بدون توجه به این کبرای کلی ثابت نمی شوند و بدیهی اولی به حساب نمی آیند.

  4- جایگاه عقل، تجربه و وحی در حکم اخلاقی : تطبیق این کبرای کلی بر مصادیق گاهی به وسیله خود عقل انجام می گیرد و گاهی عقل به کمک تجربه آن کبرای کلی را بر مصادیق خاص تطبیق می کند و گاهی نیاز به هدایت وحیانی است.

  5- کمال حقیقی به عنوان مصداق نتیجه مطلوب در حکم اخلاقی : نتیجه مطلوب باید کمال حقیقی و سعادت حقیقی انسان باشد.

  6- معیار ارزش گذاری افعال اخلاقی ، ارزش های مثبت، منفی و خنثی: ارزش اخلاقی تابع تاثیری است که فعل اخلاقی در تحصیل نتیجه مطلوب یعنی کمال و سعادت حقیقی انسان دارد. اگر نزدیک کند، ارزش مثبت و اگر دور کند، منفی و گرنه خنثی است.

  7- نقش اختیار و آگاهی در ارزش های اخلاقی: ارزش اخلاقی در سایه انتخاب آزادانه حاصل می شود. اگر کاری از روی غفلت و بدون توجه به تاثیر آن در کمال مطلوب انجام گیرد، ارزشی نخواهد داشت.

  8- اختلاف مرتبه در ارزش های اخلاقی: رابطه افعال ما با کمال مطلوب از نظر شدت و ضعف و قرب و بُعد متفاوت است. برخی کار ها انسان را سریع به هدف مطلوب می رساند و برخی کند.

  9- منشأ و راه حل اختلافات اخلاقی: دو جور اختلاف در نظریات اخلاقی منطقی به نظر می رسد: یکی اختلاف در تشخیص کمال مطلوب، دیگری اختلاف در تشخیص راه وصول به کمال مطلوب. اختلاف اخلاقی لزوماً نشانه نسبی بودن اخلاق و ارزش های اخلاقی نیست، بلکه منشأ این اختلافات در حقیقت یا عدم شناخت درست کمال مطلوب و نقص در جهان بینی است و یا عدم درک درست رابطه میان افعال اختیاری آدمی با کمال مطلوب اوست.

  اگر بخواهیم اختلاف اخلاقی جوامع انسانی برداشته شود، باید ضمن تصحیح درک انسان ها از کمال مطلوب، به دامان شرع و پیام الهی پناه برد.

  10- رابطه اخلاق و جهان بینی: رابطه ای دقیق میان جهان بینی و اخلاق وجود دارد. اخلاق مساله ای بریده و جدای از جهان بینی نیست.

  - اصول لازم برای تبیین نظام اخلاقی اسلام:

  1- واقع گرایی در اخلاق: ارزش های اخلاقی مبتنی بر واقعیت های عینی است. مفاهیم ارزشی اخلاق مستقل از مفاهیم نظری نیست. به عبارت دیگر، ایدئولوژی مبتنی بر جهان بینی است.

  2- ضرورت بالقیاس میان فعل اختیاری و نتیجه آن: رابطه میان هر علت و معلولی رابطه ضرورت بالقیاس است و فرض ضرورت معلول مستلزم فرض ضرورت علت است. نتایج افعال اختیاری معلول افعال اختیاری است و فعل اختیاری نسبت به آن ها ضرورت بالقیاس دارد .

  3- پذیرش روح و جاودانگی آن: انسان علاوه بر بدن مادی دارای روح و نفسی است که قابل استقلال و بقا است. با پذیرش این اصل، زندگی انسان بُعد بی نهایت پیدا می کند. پس باید پیامد کار های انسان را در سعادت و شقاوت ابدی مورد توجه قرار داد.

  4- اصالت روح: قوام انسانیت انسان به روحش است و روح در انسان اصالت دارد. روح صورت انسان تلقی می شود و شیئیت الشی بصورته لا بمادته.

  5- تکامل روح: روح قابل تکامل است. در روح حرکت جوهری است که البته این حرکت در سایه تعلق به بدن حاصل می شود.

  6- حب ذات: روح دارای یک حب ذات پویاست و در ذات روح میلی به تکامل وجود دارد. چون کمالش را دوست دارد، اراده می کند و اراده در واقع تبلور همان حب ذات به خودش و کمالات خودش است.

  7- نقش اختیار و انتخاب آگاهانه در تکامل اخلاقی انسان: تکامل روح در واقع در اثر افعال اختیاری است. افعالی که مربوط به اراده و اختیار و آگاهی انسان نیست، در واقع افعال روح نیست بلکه افعال جسم نامی و جسم حی است. افعالی را می توان افعال ((انسان بما هو انسان)) دانست که از آگاهی و اراده انسان سرچشمه گرفته باشد.

  8- گرایش روح به سمت بی نهایت: حرکت و پویش روح به سمت بی نهایت است. روح به هیچ حدی از کمال قانع نمی شود.

  9- مراتب طولی و عرضی روح: لذایذی که برای روح در هر مرتبه ای حاصل می شود، خیلی زیاد و متنوع است و کمالاتی هم که برایش حاصل می شود، متنوع هستند به تنوع متعلقاتشان. پس روح دارای مراتب طولی و شئون عرضی است که فلاسفه به مراتب حسی، خیالی و عقلی تقسیم کردند. علاوه بر شئون طولی، شئون عرضی هم دارند مثلاً در مرتبه حسی، مبصرات، مسموعات و ...

  10- نقش توجه نفس به مراتب و شئون خود در طلب کمال آن ها: کیفیت پیدایش فعل اختیاری به این صورت است که روح در یکی از مراتب به یکی از شئون توجه پیدا می کند که این توجه یا از ناحیه خود روح یا از محرک های خارجی نشأت می گیرد.

  انسان در یک زمان نمی تواند همه کمالاتی که مربوط به شئون مختلف اوست، به دست آورد. بین این ها عملاً تزاحم واقع می شود. حتی اگر نفس بتواند در یک آن به چند چیز توجه داشته باشد، نمی تواند همه آن ها را ارضا کند. باید بعضی را انتخاب کند و بعضی را نادیده بگیرد. انتخاب آن چه اصلح و اقرب به کمال حقیقی نفس است، کاری مشکل و پیچیده است. به همین دلیل باید برای ارزش های اخلاقی از وحی کمک گرفت و عقل انسان به تنهایی نمی تواند این فرمول ها را دقیق تعیین کند.

  به هر حال یکی از اصول موضوعه اخلاق اسلامی این است که انسان با توجه به خود می تواند کارش را به سمت خدا یا ضد خدا جهت دهد. در صورتی که جهت گیری به سمت خدا باشد، به مرحله قرب می رسد.

  11- لزوم جهت گیری کمالات قوای نازله نفس به سوی کمال نهایی: کمالات نسبی که مربوط به قوای نازله نفس هستند مثل خوردن غذا که شأنی از مرتبه مادی نفس را تامین می کند، در صورتی کمال حقیقی انسان محسوب می شوند که کمک کنند به سیر نفس به سوی بی نهایت و آن را در یک مرتبه متوقف نکنند. چون آن چه که مربوط به مراتب نازله نفس است، اگر مورد توجه اصیل قرار گیرد، نفس به همان مرتبه تنزل پیدا می کند.

  12- نقش نیت در تکامل انسان: روح افعال اختیاری نیت است و انگیزه است. افعال اخلاقی که موضوعشان افعال اختیاری انسان است و در آن اراده اخذ شده است، از همین مسیر اراده است که موجب کمال نفس می شوند. اگر اراده نبود و اگر توجه نفس به فعل بدن نبود، هیچ کار بدنی موجب کمال نفس نمی شد.

  13- تناسب نیت با شکل کار: چون روح عمل انگیزه است، پس عامل تعیین کننده شکل و مشخصات عمل هم انگیزه است. پس طبق این اصل، ما هر کاری را به هر انگیزه ای نمی توانیم انجام دهیم. مثلا به انگیزه و نیت سیر شدن نمی توانیم کتاب بخوانیم. کمیت و کیفیت کار هم تابع انگیزه است. شدت و ضعف آن در شکل و قالب عمل متجلی می شود. البته گاهی کاری ممکن است با انگیزه های مختلف انجام گیرد.

  14- انگیزه های طولی: یک کار ممکن است چند انگیزه طولی داشته باشد. در این صورت آن چه به این کار ارزش می بخشد، همان انگیزه اصلی است که در ابتدا و اصالتاً مورد توجه بوده است. مثلاً درس می خواند به انگیزه پول، حال اگر این انگیزه باعث شود که دستاورد های علمی زیادی هم برای جامعه بدست آید، ارزش باز تابع همان انگیزه اصلی و اولی است یعنی پول.

  نتیجه گیری:

  ارزش اخلاقی فعل اختیاری انسان تابع تأثیری است که این فعل انسان در رسیدن به کمال حقیقی او را دارد. هر کاری به اندازه ای که در آن کمال موثر است، ارزنده خواهد بود، اگر تاثیر منفی داشته باشد، ارزش منفی خواهد داشت و اگر تاثیر مثبت داشته باشد، ارزش مثبت. و اگر نفیاً و اثباتاً تأثیری در آن نداشته باشد، ارزش صفر یا خنثی خواهد داشت.

  - عناصر اصلی نظریه اخلاقی اسلام:

  1- ملاک ارزش هر کاری بر اساس نوع تاثیر آن در کمال نفس تعیین می شود.

  2- هر کاری که بیشترین تاثیر را در عالی ترین کمال انسان داشته باشد، عالی ترین ارزش اخلاقی را خواهد داشت یعنی هر کاری که موجب تقرب بیشتری به سوی خدا شود.

  3- هر کاری که بیشتر باعث دور شدن از خدا شود، پست ترین و بدترین رذیلت خواهد بود.

  4- هر کاری که نه تاثیر مثبت داشته باشد و نه منفی، بی ارزش خواهد بود و ارزش آن صفر است و بین این دو قطب مراتبی بی شمار است، از صفر به بالا در جهت مثبت، و زیر صفر در جهت منفی.

  5- ارزش های اخلاقی اصالتا تابع نیت هستند. کار هم باید متناسب نیت باشد یعنی کار اخلاقی هم فی حد نفسه باید عمل صالح باشد و هم دارای نیت درست باشد.

  پس در تعیین ارزش های اخلاقی روی دو چیز تکیه می شود:

  1- صلاحیت فعل بما انه فعل

  2- صلاحیت فعل بما انه صادر عن الفاعل

  یعنی هم حسن فعلی و هم حسن فاعلی ملاک است ولی حسن فعلی در طول حسن فاعلی است و اصالت با حسن فاعلی است.

  6- در اسلام برای ارزش ها حد نصاب تعیین شده است و آن حد نصاب این است که اولاً از ایمان به خدا و ایمان به معاد سرچشمه بگیرند و ثانیاً در چارچوب تکالیف شرعی انجام گیرند. این حد نصاب را شرع تعیین فرموده است که البته در مقام اثبات است و نه ثبوت. (مقام ثبوت یعنی مقام فی نفسه و مقام واقع و مقام اثبات یعنی نزد ما)

  اگر کاری حد نصاب را نداشته باشد ولی قریب به حد نصاب است، مثل کارهایی که انگیزه ای فوق حیوانی دارد ولی به خاطر خدا نیست و عامل ایمان به خدا ندارد، این ها درست است که کمال ثابتی برای نفس ایجاد نمی کنند ولی نفس را مستعد و نزدیک به حد نصاب می کند. در این حال از آن ها عذاب برداشته می شود اما موجب دخول در دار سعادت نمی شوند. مثل حاتم طائی که به خاطر سخاوت، عذاب از او برداشته می شود. شجاعت، سخاوت و .... اگر مسبوق به ایمان به خدا و معاد نباشند، باعث دخول به دار سعادت نمی شوند ولی عذاب را از آن ها برداشته می شود.

  - در مکتب اسلام ارزش مکاتب دیگر هست و نقاط مثبت آن ها را پذیرفته است و البته نکته هایی که آن ها رعایت نکردند، مورد ملاحظه قرار گرفت. و البته مکتب اخلاقی اسلام مبتنی بر اصول جهان بینی اسلام است.

  کمال نهایی از دیدگاه اسلام : قرب الهی

  این قرب، قرب مکانی نیست چون چنین رابطه ای فقط می تواند بین دو موجود جسمانی ایجاد شود و دو موجودی که در ظرف زمان و مکان قرار گیرند.

  این قرب یک امر اعتباری و تشریفاتی محض نیست بلکه دارای یک منشأ تکوینی است.

  این قرب یک قرب وجودی است، رابطه ای است که بین انسان و خدا تکویناً حاصل می شود.

  - این رابطه وجودی تکوینی چگونه رابطه ای است؟

  اگر رابطه علیت باشد، ملاک ارزش نیست چون اکتسابی نیست.

  رابطه علمی ذهنی نیست به این معنا که هر کس معرفتش نسبت به خدا باشد، به خدا نزدیکتر است.

  از آنچه از کتاب و سنت به دست می آید، این است که روح انسان در اثر اعمال خاصی رابطه ی وجودی قوی تری با خدای متعال پیدا می کند و این امری است حقیقی، تکوینی و اکتسابی.

  در اثر این رابطه خودِ جوهرِ نفسِ انسان کامل تر می شود و هر قدر کمالش بیشتر شود، لذائذش بیشتر می شود.

  پس اگر کمال ثابتی برای نفس حاصل شود، لذت پایداری هم برای نفس حاصل خواهد شد که اسمش سعادت است.

  اگر بخواهیم به زبان فنی نوع این رابطه وجودی را مشخص کنیم باید بگوییم از قبیل علم حضوری است.

  - با چه وسیله ای می توان این رابطه را تقویت کرد؟ تنها و تنها به وسیله ی عمل به دستورات شرع حاصل می شود و همه دستورات شرع به خاطر همین هدف نهایی نازل شده است.

  معانی قرب:

  1- معنای اعتباری قرب: معنای اعتباری قرب این است که مثلاً کسی که نزدیک فلان رئیس است، یعنی رابطه او با رئیس خوب است که اگر پیشنهادی داشته باشد، رئیس می پذیرد. قرب به این معنا برای خداوند متعال هم متصور است و برای کسانی که در سطح متوسطی از معرفت هستند، کافی به نظر می رسد. اگر کسی توانست به وسیله رفتار اختیاری خود، به مرحله قرب الهی برسد، از مقربان درگاه خدا می شود. در عرف عام این تصور وجود دارد ولی این تصور عامیانه در مورد خدا کاملاً نادرست است، چون خدا منزه است از این که رفتار بندگان حالتی که را که در او وجود نداشته، ایجاد کند.

  خداوند متعال را نباید مثل انسان تصور نمود که یک روز دوست بدارد و روز دیگر رأیش برگردد. انسان نمی تواند علت ایجاد تغییری در خداوند و رضایت او شود. تمام این تغییرات در متعَلَّق رضای اوست نه در اصل رضایت، یعنی خداوند از ازل تا به ابد، رفتار و عمل خوب را دوست داشته و دارد. موجودی که گاهی بد می شود و گاهی خوب، خدا خوبی هایش را همواره دوست دارد و بدی هایش را همواره بد و این ویژگی ثابت و لایتغیر است.

  معنای فلسفی قرب:

  رابطه خدا به عنوان علت با بنده به عنوان معلول رابطه وجودی است. معلول نسبت به علت ایجادی خود عین الربط است و وجودش عین وابستگی است و معلول وجود مستقل از علت ندارد و وجودش وابسته به علت است. البته چون این در همه موجودات است، معنای قرب معنای فلسفی آن نیست و این کمال انسان نیست.

  معنای ارزشی قرب:

  منظور از نزدیک شدن انسان به خدا نزدیکی جسمی نیست بلکه نزدیکی روحی است. روح موجودی است که وجودش عین علم و آگاهی است و به همین دلیل روح خودآگاه است. بنابراین معنای تکامل روح ، تکامل علم و آگاهی خود انسان است.

  اگر آفریده و مخلوق با علم خود، خود را به درستی بیابد، این واقعیت را به درستی و با علم حضوری خواهد یافت که عین وابستگی به خداست. نه این که فقط می داند بلکه حضوراً و شهوداً می یابد که عین ربط و وابستگی است. خود را نمی بیند مثل جسم شفافی که فقط ورای خود را نمایش می دهد و خودش چیزی به حساب نمی آید. این مقام قرب الی الله یا عندالله است. پس آدمی می تواند به مرحله ای از خودآگاهی برسد که بین خود و خدا واسطه و حجابی نبیند. ابزار دیدن و هر چه می بیند، از خداست و برای خود هیچ استقلالی نمی بیند.

  راه رسیدن به کمال نهایی: عبادت

  کمال حقیقی قرب به خداست و راه کلی آن عبادت است و ما خلق شدیم برای این که این راه را بپیماییم تا به هدف برسیم.

  البته روشن است که قبل از عمل باید خدا را شناخت و ارزش حقیقی بدون شناخت حاصل نمی شود اما باید ایمان قلبی هم داشته باشیم که در آن نوعی اختیار و اراده ملحوظ است. انسان باید دلش را اختیاراً تسلیم خدا کند و این جبری نیست. می شود انسان علم داشته باشد ولی ایمان نداشته باشد.

  - سوال) آیا هیچ ارزش اخلاقی برای کار های کسانی که به خدا و قیامت معتقد نیستند، می توان متصور بود یا نه ؟ این کار ها دست کم موانع را مرتفع می کند و ارزش های منفی را کم می کند. پس ممکن است اعتقاد به قیامت و خداوند نداشته باشد ولی اعتقادی داشته باشد که آن اعتقادات او را به خدا نزدیک کند و باعث کم شدن ارزش های منفی شود.

  ویژگی های نظام اخلاقی اسلام:

  1- شمول نظام ارزشی اسلام: نظام اخلاقی اسلام عام، فراگیر و شامل است. در اسلام تمام ارتباطات مناسب و مفید مورد نظر قرار گرفته اند. با خدا، با مردم، با جامعه، با خانواده، با بین الملل، با حیوانات و ... هیچ رابطه ای از روابط انسان نیست که تحت پوشش ارزش های اخلاقی انسان قرار نگیرد.

  2- انسجام درونی: به مجموعه ای نظام گفته می شود که تمام اجزا و عناصر آن با یکدیگر ارتباط و انسجام داشته و همه آن ها هدف واحدی داشته باشند. ارزش های اسلامی را می توان مانند درختی نصور نمود که دارای ریشه ای قوی و محکم و تنه ای قدرتمند و شاخه های اصلی و فرعی است و جهت حرکت تمامی آن ها نیز به سمت بالاست.

  3- قابلیت تبیین عقلانی : نظام اخلاقی اسلام قابل تبیین و استدلال است. انسان به وجود نیاز های فطری انسان قائل است و برای رسیدن انسان به هدف رفع آن نیاز ها، افعال اخلاقی را واسطه می داند. می توان رابطه عقلانی بین اهداف و افعال را کشف کرد. از این جهت نظام ارزشی و اخلاقی اسلام قابل تبیین فلسفی و اخلاقی است.

  4- ترکیبی از ملاک ها: مکاتب فلسفی هر کدام بعدی از ابعاد وجودی انسان را ملاک قرار دادند و از بقیه غافل شدند. عده ای لذت، عده ای عاطفه، عده ای وجدان، عده ای عقل و ... . اما اسلام با محور قرار دادن خداوند، همه محاسن همه مکاتب را یکجا جمع کرده است و همه ابعاد وجودی انسان را مد نظر قرار داده و به آن پرداخته است.

  5- حسن فعلی و حسن فاعلی: در مکاتب اخلاقی معمولا معیار قضاوت حسن فعلی است و انگیزه یا قصد و نیت در آن دخالتی ندارد اما در اسلام حسن فعلی و فاعلی با هم در نظر گرفته شده است. در اسلام حسن فاعلی یعنی ((آمنوا)) و حسن فعلی یعنی (( عملوا الصالحات)) را در کنار هم ذکر می کند. البته موضوع نیت و انگیزه قبلی در مکتب کانت تا حدودی مطرح شد اما او حسن فاعلی را پاسخ دادن به ندای وجدان و اطاعت از دستور عقل می داند در حالی که در اسلام ملاک ارزشمندی اعمال، ارتباط قلبی فاعل با ذات لایزال الهی است.

  مراتب داشتن ارزش ها:

  در نظام اخلاقی اسلام، ارزش ها دارای مراتب و مراحل هستند اما در اکثر مکاتب اخلاقی، ارزش یک مرحله دارد. امر دایر است به این که این کار ارزش دارد یا ندارد.

  مثلاً در مکتب کانت، اگر انجام کاری برای اطاعت از حکم عقل و ندای وجدان باشد، ارزشمند است و اگر برای ارضای عواطف باشد، بی ارزش است. فداکاری مادر در برابر فرزند چون برای ارضای عواطف مادر است، بی ارزش است. اما در اسلام هر یک از رفتار ها مرحله ای از ارزش را داراست. مراحل و مراتب ارزش در اسلام تا بی نهایت است.

  مثلاً لبخند مهربانانه به یک کودک یتیم، یک مرحله از ارزش است. کسب آن برای همه افراد میسر است و ضربه علی علیه السلام در جنگ خندق هم یک مرحله ای از ارزش است که از مجموع عبادت های جن و انس برتر است

  و السلام علی من اتبع الهدی

 

 

دفعات مشاهده: 10132 بار   |   دفعات چاپ: 1704 بار   |   دفعات ارسال به دیگران: 11 بار   |   0 نظر

CAPTCHA
   
سایر مطالب این بخش سایر مطالب این بخش نسخه قابل چاپ نسخه قابل چاپ ارسال به دوستان ارسال به دوستان
Department of Islamic Studies
Persian site map - English site map - Created in 0.1 seconds with 49 queries by YEKTAWEB 4657